از آن من باش .

شبیه به کودک شش هفت ساله ای که برای برچسب های ستاره ای که از معلمش میگیرد ذوق میکند ..شبیه به دانش آموزی که برای نتیجه ی خوب ِ یکسال تلاشش برای کنکور ذوق میکند ..شبیه به دختری که برای اولین بارپوشیدن لباس عروس سفیدش ذوق میکند ..شبیه به مادری که برای بازگشت فرزندش ازسفری طولانی ذوق میکند ..شبیه به کسی برای خبرسلامتی بیمارش پشت اتاق عمل ذوق میکند ..نه .. شبیه ندارد حال من! وقتی تو به من نگاه میکنی !+ از حال بدم و ذوق کردنای پشت هم ِ پشت سرش نگم براتون ! بگم براتون ؟+ خدایا شکرت مرسی که هستی و مرسی که هست ❤️+ ولی میگم حکمت رفع فیلتر تلگرام اینه که پیام بعضیا رو گوشی آدم نقش ببنده آدم هی ذوق کنه برچسب‌ها: برای تو, زهرا آل داود نوشته شده توسط زهرا ـــادات در یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۶ | از آن من باش ....ادامه مطلب

میگفت اشک همان خون دل آدم است که وقتی به چشم میرسد رنگ خود را ازدست میدهد !دلم میسوخت و چشم هایم آرام بود ، اینبار چشم هایم را برای دفع این دلخوری مناسب نمیدیدمپناهم کاغذ و خودکار شدند درحالی که واژه ها ازدستم فرار میکردند ! قول داده بودم اینبار راقوی بمانم ..قول داده بودم ناراحتی ها و نرسیدن ها و نشدن ها را بگذارم به پای قسمت بیچاره که مقصرهمیشگی فعل های منفی ام بود ..مانده بودم میان واژه های دلخور و ناراحت که کاغذ زیر دستم خیس شد ! باز بهانه آوردم برایشکستن قولم .. ! که دختر است و گریه هایش ! می آید رفع و رجو میکند و می رود ..و نباشد این دلخوری ها مرض میشود می افتد به جانت ..زیر کاغذی که ناظر گریه هایم بود نوشتم قسمت نبود اما حکمت خدا بود ! + هنوز انگار اینقدر قوی نشدم که اتفاقات بد رو راحت تر بپذیرم .. برچسب‌ها: زهرا آل داود نوشته شده توسط زهرا ـــادات در پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۶ | از آن من باش ....ادامه مطلب

بالـاخره شـد.
شد و لـاگ اوت کردم و از تـلگرام اومدم بـیرون و الـان بسـیار خـرسـندم =)
دیـگه مـن میـمونـم و درسـام به مـعنی واقـعی !
رتبه زیر هـزار مـن دارم مـیااااااااام  از آن من باش ....

زمزمه هایت زیباترین آوای موسیقی است 
وقتی زیر گوشم دوستت دارم را هجی میکنی ..! از آن من باش ....

انگار که باید در حصار آغوش کنکور هرروز میگریستم کلافه تر و غمگین تر من همان رتبه ی دوازده بودم که روبه روی تو نشسته بودم و از مشتق و انتگرال میگفتم بی توجه به آن که بدانم سوال چیست ! من آمده بودم برای بیشتر غرقدر نگاهت شدن .. من کجاست ؟ انگیزه این روزهایم امید به دستان اوو قفل شدن در نگاه توست ! سه سال بافته ام برای یک روز باتو بودن ! اینجا مینویسم ازامشب کافیست تیر خسته بودم ، مهر خسته تر ، بهمن خستگی راحریفم ! نوشته شده توسط زهرا ـــادات در شنبه سی ام دی ۱۳۹۶ | از آن من باش ....ادامه مطلب

برای اینکه بمونه برای خودم ! همه چی ازدستم دررفته خبادبیات 4 : درس یک و دو تست  |  درس یک تا یازده رو خوندم بافاکتور گیری از کاوه آهنگر ادبیات 3 : نه تست                 | نه درس ادبیات 2 :نه تست                  | نه درسزبان فارسی 3 :نه تست          | نه درسعربی 3 : نه تست                  | نه درسعربی 2 :تست نزدم                | درس هفت و هشت عربی 1 :نه تست                   | نه درس دینی 4 :درس یک و چهار          | درس یک تا چهاردینی 3 :نه تست                    | نه درسدینی 2 :نه تست                    | نه درس زبان 4 :درس یک و دو               | درس یک تا چهارزبان 3 :درس یک فک کنم          | درس یک تا چهار شیمی 4 : تست نزدم             | فصل یک و دوشیمی 3 :تست نزدم              | درسم نخوندم شیمی 2 :تست نزدم              | درس نخوندم دیفرانسیل : حد تست زدم فقد با یکم فصل صفر                     | فصل صفر و یک و دو  گسسته :نزدم                                                                 | مثلا فصل یک تا پنج جبر :نزدم                                                                        | نخوندم هندسه تحلیلی :نزدم                                                        | نخوندم  فیزیک 4 : کمی دینامیک                                                     | درس یک و دو وسه مثل از آن من باش ....ادامه مطلب

عنوان نوشته به اندازه کافی توضیح داده درباره ی حال اینروزهای من ..عجیب ، عجیب ، عجیب چسب نواری را روی میزمیگذارم و کاغذرا روی دیوارمیچسبانم ، عکس های کناری اش راازروی دیوارمیکنم و دورمیریزم و هم حال خوبم را .  سال های بعد وقتی از کنکور ازمن بپرسند مینویسم : روزهایی بود که من را از من گرفتند و پس ندادند . دریایی پشت سد چشمانم محاصره شده هرحرف کوچکی باعث طغیان میشود ، بغض میکنم ، میشکندوعده گریه هایم ساعتی شده ! عقب بیفتد مریض میشوم .. خودکارم توان ادامه دادن ندارد ، زیاد میگویم ، کم مینوسم ! مینویسم کمی دلم سبک شود و آرام تر بشوم وگرنه حال زاراین روزها که نوشتن ندارد ..شما هم ننویسید درست میشود و این روزها گذریست ، بعضی چیزها میگذرند و باخود خیلی هارا میبرند .  نوشته شده توسط زهرا ـــادات در دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۶ | از آن من باش ....ادامه مطلب

به آینده راستش رابخواهی من زیادی به روزهای نیامده که اسمش را آینده میگذارند امیدوارم . همان آینده ای که همه میگویند در دستان من است و من میگویم در دستان  ِتوست . راستش را بخواهی هرشب دقیقا از ساعت دوازده بامداد تایک به فرداهای بعد هجده سالگی عجیبی که همه از آن میگویند فکر میکنم به روزهایی که بیشتر از قبل من را با تو میشناسند و من برای حرف هایشان از من که درباره ی توست ذوق میکنم .راستش را بخواهی هر شب به آینده نامه ای مینویسم و میگویم من آمدنش را همراهتو دوست دارم، مینویسم اگر میخواهد حالم را خوب کند لحظه ای بدون تو نباشد، مینویسم مهربانی کند و روزهایش رابرای من بدون تو نیاورد .راستش را بخواهی ... + هی عشق ِ من عشق من هی عاشق من میشی پس کی ؟ + اطِعنی فی ما امَرتُکُ اَجعَلک َتقول للشَّی ء ِکُن فَیکون . از آن من باش ....ادامه مطلب

تو را شبانه خواهم مرد . بی هیچ دلیلی با بغض نصفه ونیمه ی ساکن درگلویم میجنگم ، دلتنگی هایم را درگوشه ای از اتاق ،بین کتاب های تست کنکور در کتابخانه پنهان کرده ام . دلتنگ ِ روزهای رفته ی شانزده هفده سالگیو درگیر حس بی نام و نشانی برای روزهای نیامده ! تردید، پشیمانی ، ترس، غم، ذوق، امید، ترکیبهمه ی این ها می شود حال این روزهای عجیب من ! اشک هایم پشت پرده ی چشمانم اسیرند و از آزادی میترسند . نگاهم به کتاب فکرم کنار تو و زبانم مدام زمزمه میکند : تو راشبانه تاهرشب به روی شانه خواهم بردتورا شبانه خواهم مرد!+ من از شهریور بدون تو میترسم ! بخدا میترسم ! از آن من باش ....ادامه مطلب

یه روزی که خیلی دیره

هر چی بیشتر میگذره 
بیشتر میفهمی چقدر الکی وقتتو پای آدمای بی ارزش هدر دادی .. !

# یه روز که خیلی دیره عزیزم واسه من دلت میگیره عزیزم ..

برچسب‌ها: بنیامین از آن من باش ....